جامعه مجازی نوشته
یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : ارمین

از دریچه با دلِ خسته، لبِ بسته، نگاهِ سرد می‌کنم از چشمِ خواب‌آلوده‌ی خود صبحدم بیرون نگاهی: در مه آلوده هوای خیسِ غم‌آور پاره‌پاره رشته‌های نقره در تسبیحِ گوهر... در اجاقِ باد، آن افسرده‌دل آذر کاندک‌اندک برگ‌های بیشه‌های سبز را بی‌شعله می‌سوزد... من در این‌جا مانده‌ام خاموش بر جا ایستاده سرد

یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 15:26 :: نويسنده : ارمین

این شعرها برای تو که نان نمی شود در لحظه­ های مرده ی تو جان نمی­ شود داروی دیگری است دوای دل تو و این حرف­ها برای تو درمان نمی­ شود اینجا کسی به عشق سلامی نمی­ کند فکری به حالِ خشکی گلدان نمی­ شود هر چند خنده های لب از سر گذشته است دل درد گریه دارد و خندان نمی شود گیرم که بلبل آمده و گل شکفته است بی­ عشق و عاشقی که بهاران نمی­ شود

یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 15:25 :: نويسنده : ارمین

در این سپیده ی سحرِ صبحِ بهمنی من می روم بدون تو امّا تو با منی بالابلند! از تو به بالا رسیده ام با تو که موج بودن و اوجِ سرودنی از نغمه های سازِ تو در رقص و حالتم بنواز نازِ شست تو خوش ضربه می زنی در این نگارخانه ی صدرنگِ دلفریب مانند تو نگار ندیدم ز دیدنی همواره در جوانه زدن سبزتر ز سرخ چون شاخه ی انار تو غرق شکفتنی با احتیاط دست بزن بر دلم که هست این شیشه ی بلور دل من شکستنی ای عشق! ای پلنگ! نگاهی کفایت است تا این غزال را به کمندت بیفکنی

صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 16 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 7995
تعداد مطالب : 153
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

پشتیبانی